hot page

ساخت وبلاگ

تا دهم اردیبهشت و وعده‌ی اولین دیدار، روزها کند می‌گذرن. و من دلم‌ میخواد از این هم کندتر بگذره روزها. دوست دارم این سال و سال بعد آهسته بگذره ... دلم نوازشِ موهات رو تو خماری ساعت ۱۰ صبح میخواد ... من از خدا زیاد نمی‌خوام. شاید اشتباه می‌کنم. اما همون که دارم رو طولانی و عمیق و همیشه در کنار ...

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:35

تو روزی که دعای من موندن تا آخر عمر کنار هم بود، یه دعای دیگه‌م مستجاب شد‌ ... سوار مرکب شدن مهمه، رسیدن به مقصد مهم‌تره. اونم به سلامت. خدایا ما رو به سلامت به ته این‌ مسیر برسون. من همسفرهام و سخت تو آغوشم می‌گیرم. توام همه‌ی ما رو محکم بگیر تو بغلت.

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 24 فروردين 1403 ساعت: 1:05

هنوز خاموش کردن فکر رو یاد نگرفتم

هنوزم وقتی آینه میبینم میخونم آیینه چون شکست قابی سیاه و خالی از او به جای ماند، با یاد دل که آینه‌ای بود ...

هنوزم وقتی فکر می‌کنم بی آینه چگونه در این قاب زیستم ...؟‌ جوابی براش پیدا نمی‌کنم جز نفرینِ یه نفر که شعر رو خوب میفهمید. اما جواب این سوال رو نه ...

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 35 تاريخ : جمعه 18 اسفند 1402 ساعت: 15:24

یه وقتی مثل امشب که التهاب اخبار خاورمیانه رو داری و دختر هم نمیخوابه، همین رو کم داری که بشینی یادداشتهات رو از سال ۸۸ به این ور بخونی و به خود قدیمت بخندی که یه روزی نگران رفتن و نرفتن‌هایی بودی که الان بابتشون خداروشکر می‌کنی ...

امشب که اولین "دیدم" رو از دختر شنیدی... ببین که روزگار چه‌طور می‌گذره و حین گذر، می‌چرخه ...

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 28 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 10:53

هر روز یه چیزی واسه لرزیدن دل پیدا میشه. تو که از هر طوفانی به سلامت گذشتی و‌ یادت رفت چه طور به ساحل رسیدی، حق داری امشبم با التهاب بخوابی و چه کنم بگی و یادت بره چه‌ شبها که برات سحر نمی‌شد مگر با شمردن تک‌تک نفس‌های سنگینت ...

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1402 ساعت: 14:36

یه وقت سیل مصیبت یه جوری میاد که باورت نمیشه قراره بعضی چشمها رو تا همیشه اینقدر غمگین ببینی.

خنده‌های دور هم یه خاطره‌ی دور میشه. یه وقتا ملاحظه‌ی کسی رو میکنی و پیش روش نمیخندی ... یه وقتی هم خنده‌ی خودت می‌خشکه و حسرت آخرین دیدار بی‌دغدغه رو‌ می‌خوری ... ما تو این داستان دوم گیر کردیم فکر کنم ...

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 66 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1402 ساعت: 16:14

با اشکهاش اشک ریختم امشب.

از فکر اشکهای سال بعدش هم اشک ریختم و های‌های گریه کردم ...

پابه‌پای هم گریه کردیم امشب.

میگم "ماه" نمی‌ذاره "ماه" تاریک‌ بشه ...

تنها امیدم همینه. نه که کورسوی امید باشه. یه نور واضح و روشنه. اگه گاهی نمی‌بینمش برای اینه که شدت گریه، چشمهام رو میبنده.

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت: 23:36

غروب از جلوی خانه‌ای رد شدیم که توش غوغا بود. مادر فریاد میزد و دو تا دختربچه با شدیدترین شکل ترس و استیصال، گریه می‌کردند ... دخترک بغلم بود.‌چسبید بهم. به بازوم‌چنگ انداخت. چرخید سمت صدا. ترسیده بود.‌ از صدای فریاد.‌و بیشتر از صدای گریهء دختربچهء کوچیک‌تر ... زیرلب می‌گفت نی‌نی ... با یک آهی در صدا ...تا بوده، از‌غصه خوردنِ پیش از موعد ترسیدم. از زود بزرگ شدم. چنگ امشبِ دخترک به بازوم و ترسش، من رو از ترسهای قابل پیش‌بینی و غيرمنتظره‌ء فردا و فرداها ترسوند. از مهربونی دلش و نگرانیش برای نی‌نی ... از اون بغل محکم که می‌دونم اگر اون طفل گریان در معرض دیدش بود، پافشاری می‌کرد جای من نثار اون دختربچهء گریان کنه ...به قول هشتگ‌های روی استوری‌های اینستا ... #لاحول_ولاقوة_الا_بالله_العلي_العظيم ... hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 12:38

خواب میبینم گاهی هنوز. با نگاهی شبیه همون روزها. اما حسرت اضافه شده به همه حسهای اون روزها. باورم نمیشد از خوابی که برای اولین بار بعد این سالها همراه قدم زدن و هم‌صحبتی باهات بود بلند شدم و‌ های‌های گریه کردم ... و دخترک شانه‌هام رو مهربانانه ماساژ داد و مثل وقتی که بهش تشر میزنم لبخند دلجویانه و همراه با استرسی زد که یعنی "بخند". همراه اشکهام بهش خندیدم و زدم به مسخره‌بازی. اما امان از عالم رویا که نمیفهمه رفت و نیست یعنی چی. لعنت به رویا. لعنت به اون که رفته. hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 12:38

این روزا زیاد بهش میگم کاش می‌شد صدات و ببوسم! صدای مااااما گفتن محکمت! "نه" گفتنت به هر سوالی!! وقتی ازت میپرسم ازم راضی هستی و طبق عادت و بدون اینکه بدونی نه یعنی چی با خنده میگی "نهههههه" ... وقتی بعد بی‌حوصلگی‌، بهت میگم من رو می‌بخشی و باز چشمات برق میزنه و بلند میگی نهههه...!!!کاش میشد عطر نفست وقتی این کلمات رو روبروی صورتم میگی ذخیره می‌کردم ... من برای این عطر قیمت گزافی پرداخت کردم. من برای داشتنش راه طولانی رفتم. من از خستگی زودهنگام میترسم اما این نفسهای توی صورتم، یادم‌ میندازه قیمتت چه‌قدره. hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0arameshe-toofani8 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 12:38